chidazin

chidazin

chidazin

chidazin

شیرین بینا

شیرین بینا را سالهاست در نقش های زنی آرام و مادری مهربان می بینیم. سریال های مسافری از هند و کمکم کن ( قاسم جعفری) مجموعه هایی بودند که در تثبیت این کلیشه و همچنین مشهور شدنش سهم مهمی داشتند، هر چند او حضور در مجموعه های تلویزیونی را از سال ها قبل و با بازی در یکی از قسمت های  مجموعه «کاراگاه»

 ( حسن هدایت) آغاز کرده بود. بینا که متولد آذربایجان شرقی است علاوه بر بازیگری  در نوشتن  فیلم نامه « دیوار» با محمد علی  طالبی همکاری داشته و فیلم کوتاهی به نام « نقش عشق»  را ساخته که جزو فیلم های برگزیده جشنواره سوم کوثر شناخته شده است. بینا ساعتی مهمان «نوجوانها» بود.

مخاطب شما را بیشتر در نقش مادر و خواهر های مهربان و دلسوز می شناسد؛ نگران نیستید که نقش های خود را تکرار کنید؟

بله همین طور است و به همین دلیل کار نمی کنم، چون نقش های کلیشه ای و تکراری به من پیشنهاد می شود. پیشنهاد هایی که به من می شود همه در یک حد و اندازه است؛ به طور مثال نقش مادر فداکار و خانه دار پیشنهاد می شود که قبول نمی کنم و تصور می کنم همه فهمیده اند که علاقه ندارم نقش های تکراری بازی کنم. کارگردان ها و عواملی که از بازیگران برای کار دعوت می کنند باید این شجاعت را داشته باشند و به بازیگر اعتماد کنند زیرا یک بازیگر می تواند در قالب های مختلفی مانند خاکستری، منفی و چند بعدی هم بازی کند، چون بازیگر است. بازیگر علاقه دارد در نقش ها و شخصیت های مختلف در قاب تصویر شود و خود را محک بزند و بتواند توانایی خود را به نمایش بگذارد.

در حال حاضر به عنوان یک بازیگر تلویزیون از نحوه پخش سریال ها راضی هستید؟

پخش هفتگی یا یک شب در میان سریال ها به سیاست گذارهای عوامل تلویزیون است و آنها تصمیم می گیرند. به نظرم شاید عوامل دست اندر کار یک سریال علاقه داشته باشند که سریالشان مدت طولانی روی آنتن باشد. به طور مثال هنگامی که یک سریال هفتگی پخش می شود یک سال روی آنتن است اما اگر یک شب در میان باشد خیلی زود تمام می شود و به فراموشی سپرده می شود.پس باید بگویم رضایت من زمانی باید بیان شود که آثاری روی آنتن دارم و باز هم بستگی دارد که چقدر یک اثر را دوست دارم.

شما در سینما کم کار هستید و در سینمای کودکان و نوجوانان کار های قشنگی با

« محمد علی طالبی» انجام داده اید؛ چرا اکنون کار نمی کنید؟

تولیدات سینمای کودکان و نوجوانان کم است، البته در گونه کودکان و نوجوانان برای بازی دعوت نشدم و اگر پیشنهاد داشته باشم به طور حتم برای نقش مادر خانه دار است، چون می دانند من نقش مادری را که نتواند پر قدرت و تاثیر گذار باشد، بازی نمی کنم و دوست دارم زن توانمند و تاثیر گذاری باشم. در حال حاضر  به سینمای کودکان و نوجوانان توجه نمی شود داستان ها به سوی طنز بی محتوا گرایش پیدا کرده است.

متاسفانه سلیقه مخاطب را به سطح نازلی پایین آورده اند. تلویزیون و سینما برایم فرقی نمی کند و علاقه مندم در سینما کار کنم؛ البته اگر نقشی که برایم نوشته شده جای کار داشته باشد. در سینمای ما معمولاً برای نقش اول سراغ بازیگرانی می روند که رسانه ای هستند و بازیگران را در حد نقش مکمل استفاده می کنند. من پیشنهاد در این زمینه زیاد دارم اما گفته ام نقش فرعی سینما را بازی نمی کنم، زیرا ترجیح می دهم نقش های اصلی و خوب تلویزیون را بازی کنم.

حضور شما معمولا در مجموعه های اجتماعی- خانوادگی طی این سالها مشهود بوده، چرا هیچ وقت  سعی نکردید متفاوت بازی کنید؟

من معمولا برای کارهایم انتخاب نمی شوم بلکه انتخاب می کنم. این قضیه بیشتر به نوع تولیدات ما بر می گردد.

علینقی وزیری

کلنل وزیری فرزند موسی، افسر قزاق، در نهم مهر ماه سال ۱۲۶۵ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. پدرش افسر بود. در قدیم رسم بود که هر کس شغل پدر را پیش می گرفت. بنابراین، پیش بینی می شد که علینقی وزیری و برادران دیگر هم که جمعاً پنج پسر بودند، وارد خدمت نظام خواهند شد. اما تصادفاً دو تن از آنان هنرمند شدند و سه برادر دیگر خدمت ارتش را پیشه ساختند. این دو هنرمند، یکی علینقی است و دیگری برادر کوچکش، حسن علی که ابتدا نواختن سنتور را نزد حسن سنتوری آغاز کرد ولی آن را ادامه نداد و عاشق نقاشی شد و به استاد زمانه، کمال الملک، سر سپرد و دنبال این هنر را گرفت تا به کمال رسید. محیط خانوادگی وزیری برای آشنایی با موسیقی مساعد بود زیرا دایی مادرش، که پیرمرد دانشمندی بود، مجلس درس داشت و فلسفه و علوم متعارف آن زمان را از جمله موسیقی تدریس می کرد. دایی اش، حسین علی خان قزل ایاغ، ذوق موسیقی داشت و تار می نواخت. مادرش هم به موسیقی وارد بود، ضرب می گرفت و آواز می خواند. هنگامی که علینقی به سن چهارده سالگی رسید، پدرش موسی خان میرپنج، به ریاست قشون استرآباد ماموریت یافت. از آنجا که علینقی بچه خوش بنیه، سالم و زیرکی بود، مادرش به موسی خان گفت: اگر من بتوانم سایر کودکان را در غیاب تو نگاهداری کنم، از عهده این یکی درست برنمی آیم، بهتر است او را هم با خود به سفر ببری. میرپنج نظر فرزندش را پرسید و علینقی که عاشق سواری و تیراندازی و شمشیربازی بود، اظهار خرسندی کرد. پدرش او را نزد رئیس قزاقخانه برد و گفت: من می خواهم پسرم را که استعداد نظامی خوبی هم دارد، با خود به سفر ببرم ولی هنوز او به سن سربازی نرسیده است. وقتی رئیس قشون دید که او از برخی فنون نظامی به خصوص شمشیربازی اطلاع دارد و بنیه اش هم خوب است، موافقت کرد که پسر میرپنج هم لباس نظامی بپوشد و قزاق شود. در اردوی نظامی، دو سه تن شیپورچی بودند که فرمان های نظامی را می نواختند و مخصوصاً یکی از آن ها از بقیه متبحرتر بود. علینقی به شیپور زدن علاقه پیدا کرد و در مدت چند ماهی که در اردو بود، اجرای تمامی فرمان ها را به خوبی فراگرفت، به طوری که شیپورزن قابلی شد. علینقی پانزده ساله بود که اولین مشق های موسیقی را از دایی خویش، حسین علی خان، روی تار فراگرفت. دیری نگذشت که به ساز علاقمند شد و از معلم خود جلو افتاد. یکی دو سال که گذشت، چنان به موسیقی علاقه پیدا کرد که تمام اوقات فراغت خود را به نواختن مشغول بود. برادر کوچکترش، حسن علی خان، می گفت: برادرم هر کجا سازی می دید، نمونه ای به دست می آورد، چنانکه به تدریج اتاقش موزه ای از سازها شد. تار، سه تار، کمانچه، سنتور، ویولن، فلوت، قره نی، ضرب، دایره، و حتی شیپور هم در اتاقش دیده می شد و همه این سازها را کم و بیش می نواخت اما به ویولن و مخصوصاً تارآشنایی بیشتری داشت. حسینعلی خان می گفت: وقتی دیدم علینقی با همه این سازها آشنایی دارد، چون به ذوق او پی بردم و دانستم که هرگز کسی نخواهد توانست این همه ساز را خوب بزند، او را تشویق کردم که فقط تار بزند. او هم نصیحت مرا پذیرفت ولی از ویولن دست برنداشت. وی اولین درس نت خوانی را از یاور آقاخان، افسر موزیک، آموخت و بعد از اندک مدتی دریافت که دیگر معلمش چیزی در چنته ندارد که به او بیاموزد. سپس وی با کشیشی فرانسوی به نام پرژو آشنا شد که پیانو می نواخت. علینقی از وی خواهش کرد که به وی درس بدهد. کشیش کتابی به وی داد که در اصل دائره المعارفی در باب موسیقی بود. علینقی با خواندن این کتاب دریافت که علم موسیقی فقط نت خواندن نیست و مباحث دیگری هست که باید نزد استاد فراگرفت. وی مباحث تئوری و هارمونی را از کشیش آموخت ولی ماموریت کشیش در ایران تمام شد و از ایران خارج شد. اینجا بود که علینقی تصمیم گرفت برای تکمیل معلومات خویش به اروپا برود. وی‌ در ‌۳۱‌ سالگی‌ به‌ مدت‌ ‌۵‌ سال‌ در پاریس‌ و برلین‌، به‌ تحصیل‌ و تجربه‌ در علوم‌ متعارف‌ موسیقی‌ غرب‌ پرداخت‌‌.در طی این سالها علاوه بر تکمیل دانش خود، در نوازندگی تار هم تبحر خاصی پیدا کرد. به طوریکه علاوه بر فرمهای موسیقی ملی، قادر بود آهنگهای فرنگی را هم با تار بنوازد. این کار وی در آن زمان نوعی ابتکار و امتیاز محسوب می شد.کلنل پس از خاتمه تحصیلات خود، در سال ۱۳۰۲ خورشیدی، به ایران بازگشت و در اسفند همان سال با تاسیس مدرسه عالی موسیقی، اولین سنگ بنای موسیقی علمی ایران را گذاشت. در آغاز تاسیس، شاگردان زیادی به آموزشگاه آمدند که از آن جمله، ابوالحسن صبا، روح الله خالقی، سلیمان سپانلو، حسین سنجری، موسی معروفی، جواد معروفی، حسینعلی ملاح، فروتن راد، عبدالعلی وزیری و علی اکبر همایون بودند. در سال ۱۳۰۳ وی با یاری شاگردانش، ارکسترکوچکی ترتیب داد و برای دوستداران موسیقی، “کلوب موزیکال” به راه انداخت. تا آن زمان موسیقی ایرانی کاملاً سینه به سینه منتقل و آموخته می شد، ولی علینقی وزیری پس از آشنایی با آقا حسینقلی (استاد بزرگ تار)، به او پیشنهاد کرد تا ردیف وی را به خط نت بنویسد. او هم پذیرفت و علینقی این کار را طی مدت دو ماه به اتمام رساند. سپس ردیف میرزا عبدالله را نیز به خط نت تبدیل کرد. وی از همان زمان تا واپسین دم حیات خود، در راه اعتلای موسیقی ملی گام برداشت. به این سبب باید به حق، وزیری را پایه گذار موسیقی نو در ایران دانست.اعضای این کلوب که گروهی از ادیبان، نویسندگان، موسیقیدانان و شاعران بودند، دوشنبه ها گرد هم جمع می شدند و به گفتگوهای ادبی می پرداختند. در شب هایی که کلوب موزیکال برنامه داشت، کلنل خود رهبری ارکستر را بر عهده می گرفت و گاهی هم به همراه ارکستر می خواند. موقع خواندن نیز، از شیوه دیگران پیروی نمی کرد. به جای اینکه اوج گیرد و وسعت حنجره خود را در تحریرهای طولانی نشان دهد، به معنای شعر هم توجه می کرد. به همین جهت، بعضی از هنردوستان آوازش را چندان نمی پسندیدند. وزیری با دایر کردن کلوب موزیکال، در طول چهار سال فعالیت کلوب، ابتکار دیگری نیز به خرج داد و آن این که موسیقی را با تئاتر درآمیخت و به تاسیس کلاسی برای تربیت هنرپیشه اقدام کرد و پس از چندی به همراه عده ای از شاگردان همان کلاس، نمایشنامه های متعددی را روی صحنه آورد. وی همراه گروه خود به شهرهای رشت و بندر انزلی (پهلوی) سفر کرد و در این شهرها به اجرای برنامه پرداخت.

فسیل

فسیل ها خبر از موجودی می دهند که روزگاری زنده بوده است. اگر می خواهید بدانید فسیل چگونه به وجود می آید ، چرا فسیل ها مخصوصا فسیل جانوران منقرض شده برای فسیل شناسان مهم هستند و از همه مهم تر اگر می خواهید خودتان فسیل درست کنید پیشنهاد می کنیم این مطلب را تا آخر بخوانید.

فسیل کلمه ای انگلیسی و به معنای "پنهان شده" است. فسیل ها انواع مختلف دارند . اندازه یک فسیل می تواند به کوچکی یک دانه و یا به بزرگی یک استخوان دایناسور باشد. فسیل ها در شرایط جوی مناسب و خاص به وجود می آیند. یک فسیل می تواند سندی از میلیون ها سال پیش باشد.

15603461-model-dinosaur-fossil

فسیل گیاهان:

فسیل دانه های سخت و ساختارهای چوبی گیاهان ، بیشترازفسیل گل ها و برگ ها وجود دارند.

از گل ها و برگ های خشک شده اثری به عنوان فسیل باقی نمی ماند ولی اثر و ساختار ظریف آنها طی شرایطی روی یک جسم باقی می ماند و تبدیل به فسیل می شود.

Plant-fossil

فسیل حیوانات:

بقایای مانده از دندان ، استخوان ، پوست های سخت مانند لاک و صدف ، فسیل های ماندگارتری نسبت به پوست ، گوشت ، خز ، مو و پر حیوانات هستند. اگر خوش شانس باشید این فسیل ها را می توانید در کنار اسکلت ، زیر خاک و در جاهای دست نخورده پیدا کنید.

pikespeak.fossil-fish

فسیل نرم تنان :

هنگامی که در کنار دریا صدف جمع می کنید شاید بین آنها فسیلی از یک نرم تن بیابید. فسیل ها با حرکت دائم آب از زیر خاک ، گل و لای یا ماسه در می آیند و ممکن است در ساحل پیدا شوند .

d5cb83783f41a2c914e334cdbc92fdcf